یادگیری اصطلاحات (Idioms) در زبان انگلیسی یکی از بهترین راهها برای تقویت مکالمه و درک بهتر فرهنگ انگلیسیزبانان است. اصطلاحات عباراتی هستند که معنای آنها فراتر از مجموع کلماتشان است و به طور روزمره توسط افراد بومی استفاده میشوند. در این مقاله، با 11 اصطلاح پرکاربرد آشنا میشوید که میتوانید در مکالمات خود از آنها استفاده کنید.
1. Break the ice
معنی: شروع یک مکالمه برای رفع سکوت یا ایجاد حس راحتی.
مثال:
We played a fun game at the party to break the ice.
(برای شکستن سکوت در مهمانی یک بازی سرگرمکننده انجام دادیم.)
2. Piece of cake
معنی: چیزی که بسیار آسان است.
مثال:
This math problem is a piece of cake for me.
(این مسئله ریاضی برای من مثل آب خوردن است.)
3. Hit the books
معنی: شروع به مطالعه کردن با تمرکز.
مثال:
I have an exam tomorrow, so I need to hit the books tonight.
(فردا امتحان دارم، پس امشب باید حسابی درس بخوانم.)
4. Let the cat out of the bag
معنی: فاش کردن یک راز.
مثال:
I accidentally let the cat out of the bag about her surprise party.
(ناخواسته راز جشن غافلگیرکنندهاش را فاش کردم.)
5. Burn the midnight oil
معنی: تا دیر وقت شب کار کردن یا درس خواندن.
مثال:
He’s been burning the midnight oil to finish his project.
(او تا دیروقت بیدار میماند تا پروژهاش را تمام کند.)
6. Costs an arm and a leg
معنی: بسیار گرانقیمت.
مثال:
That designer bag costs an arm and a leg!
(آن کیف طراحیشده قیمت سرسامآوری دارد!)
7. Under the weather
معنی: احساس کسالت یا مریضی.
مثال:
I’m feeling a bit under the weather today, so I’ll stay home.
(امروز احساس خوبی ندارم، پس در خانه میمانم.)
8. Bite the bullet
معنی: تحمل یک شرایط سخت یا ناخوشایند.
مثال:
You’ll have to bite the bullet and go to the dentist.
(باید شرایط را بپذیری و به دندانپزشک بروی.)
9. On cloud nine
معنی: بسیار خوشحال و خوشبخت.
مثال:
She was on cloud nine after hearing the good news.
(او پس از شنیدن خبر خوب بسیار خوشحال بود.)
10. Kick the bucket
معنی: فوت کردن (یک اصطلاح غیررسمی و طنزآمیز).
مثال:
He joked that he would travel the world before he kicks the bucket.
(او شوخی کرد که قبل از مرگش دنیا را سفر خواهد کرد.)
11. The ball is in your court
معنی: تصمیمگیری یا اقدام بر عهده شماست.
مثال:
I’ve told you everything; now the ball is in your court.
(همه چیز را گفتم؛ حالا تصمیم با تو است.)
نکات نهایی برای استفاده از اصطلاحات
برای اینکه بتوانید از این اصطلاحات بهدرستی استفاده کنید:
آنها را در مکالمات روزمره خود تمرین کنید.
با گوش دادن به فیلمها، پادکستها یا سریالهای انگلیسی، کاربرد آنها را یاد بگیرید.
به تدریج از این اصطلاحات در نوشتهها و مکالمات خود استفاده کنید تا به کار بردن آنها طبیعیتر شود.
با استفاده از این اصطلاحات، مهارت زبانی شما به سطح بالاتری ارتقا پیدا میکند و میتوانید همانند یک انگلیسیزبان حرفهای صحبت کنید!